معنی ترسیده وبیمناک

حل جدول

لغت نامه دهخدا

ترسیده

ترسیده. [ت َ دَ / دِ] (ن مف / نف) مرعوب. وحشت زده:
چونست زهره، چون رخ ترسیده
مریخ همچو دیده ٔ شیر نر.
ناصرخسرو.


ترسیده گار

ترسیده گار. [ت َ دَ / دِ] (ص مرکب) رجوع به ترسیده کار شود.


ترسیده کار

ترسیده کار. [ت َ دَ / دِ] (ص مرکب) ترسیده گار. کسی که بترساند و ترس دهنده. (ناظم الاطباء).

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

ترسیده

وحشت زده

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

ترسیده

کسی که دچار بیم و ترس شده،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ترسیده

بیمناک، خایف، متوحش، مرعوب، هراسان، هراسناک

معادل ابجد

ترسیده وبیمناک

808

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری